مکتب رئالیسم
نیمه دوم قرن نوزدهم (۱۹۰۰ـ ۱۸۵۰) با چندین جریان هنری منجمله رئالیسم و ناتورالیسم همراه بود که بازتابی از نگرانی های اجتماعی و علمی آن عصر بودند. به همین دلیل طبیعت گرایی (ناتورالیسم ) با رهبری زولا درادبیات وکروت ، منه و دوگاس درنقاشی ، برای رئالیسم جانشین مناسبی بود و دراین مکتب برای رسیدن به واقعیات به علم رجوع می شد. مکتب رئالیسم نقطه مقابل مکتب ایده آلیسم است؛ یعنی مکتبی که وجود جهان خارجی را نفی کرده و همه چیز را تصورات و خیالات ذهنی می داند. این مکتب به وجود جهان خارج و مستقل از ادراک انسان، قائل است. این مکتب به وجود جهان خارج و مستقل از ادراک انسان، قائل است. بهطورکلی یک رئالیست، موجودات جهان خارج را واقعی و دارای وجود مستقل از ذهن خود میداند.
رئالیسم، مکتبی ادبی – هنری است که در اواسط قرن نوزدهم میلادی، یعنی در فاصله سالهای ۱۸۵۰ – ۱۸۸۰ در اروپا و آمریکا رواج یافت.
این مکتب عکسالعملی بود در مقابل مکتب رمانتیک. رمانتیک، مکتبی درونگرا و ذهنی بود که برای فرار از واقعیت اکنون، به دنیای گذشته پناه میبرد که البته این دنیای ساختگی غالباً مبنای واقعی نداشت؛ اما رئالیسم، مکتبی عینی و بیرونی بود که بر بیان واقعیتهای جامعه تأکید بسیار داشت و معتقد بود که آثار متکلفانه و دیرفهم مکتبهای رمانتیسیسم و کلاسیسیم راه به جایی نمیبرد و برای نشان دادن تصویر درستی از جامعه باید زبانی بیپیرایه و ساده را برگزید. [۱]
منبع : مقاله مکتب رئالیسم